نه پرخوري، نه کم خوري!
نه پرخوري، نه کم خوري!
نظريه رفتار درماني منطقي-هيجاني که توسط دکتر «آلبرت اليس»، روان شناس آمريکايي، در سال 1955 بنيان گذاري شد، رويکردي به روان درماني است که به مراجعان مي آموزد نحوه فکر کردن و انديشيدن آنها در خصوص رويدادهاي زندگي و اطرافيانشان، موجبات تظاهرات رفتاري به خصوص در آنها مي شود. اين رويکرد، ريشه نظري خود را از جمله معروف فيلسوف رواقي، «اپيکتتوس» دريافت کرده است که بيان مي دارد: «اين رويدادهاي زندگي نيستند که موجب پيامدهاي رفتاري و هيجاني انسان ها مي شوند، بلکه نحوه تفکر و انديشه آنها در خصوص يک رويداد است که موجب پيامدهاي رفتاري و هيجاني آنها مي شود.»
در نظريه رفتاردرماني منطقي- هيجاني، روي باورهاي نامعقول مراجعان کار مي شود و با زير سوال بردن و به چالش کشيدن آنها، سعي مي شود يک باور منطقي و يا دسته اي از باورهاي معقول جايگزين آنها شود. يکي از نامعقول ترين سبک هاي غذا خوردن، مربوط به کساني است که دچار کم خوني عصبي و پرخوري عصبي هستند. نظريه هاي زيادي در مورد اختلالات خوردن مطرح شده است، از نظريه هاي عصب شناختي گرفته تا نظريه هاي جامعه شناختي، اما توقع لاغري نقش مهمي در اين اختلالات بازي مي کند. البته تمايل به لاغر بودن به خودي خود موجب اختلال خوردن نمي شود، زيرا مردم امروزه تمايل شديدي به لاغر بودن دارند؛ پس اگر ميل به لاغر بودن علت اصلي اختلالات خوردن بود، همه بايستي دچار اين قبيل اختلالات مي شدند. عمدتا کسي که اختلال خوردن دارد، اختلال شخصيت هم دارد، هر چند نه لزوما از نوع شديد آن.
کم خوري عصبي
شخص مبتلا به کم خوري عصبي معمولا ساکت، منفعل، گوشه گير و داراي رفتارهاي عجيب و غريب است. کساني که کم خوري عصبي دارند، آدم هاي گوش به زنگي هستند و محيط را با دقت زير نظر مي گيرند تا مبادا کسي به حيطه کوچک تحت کنترل آنها تجاوز کند. کم خوران عصبي به شدت به تاييد ديگران نيازمندند و خود را محتاج آن مي دانند.
حال مي خواهيم بدانيم که کم خوران عصبي چه باورهاي نامعقول و مطلق گرايانه اي دارند که آنها را در زندگي عادي شان بيچاره تر از آن که بايد باشند نشان مي دهد. آنها در واقع به خود چه مي گويند و با اعمال و رفتارهاي خود چه مي کنند که به نظر غيرعادي و غيرمعمول مي رسند؟ آنها باورهاي جزم انديشانه و نامعقول ذيل را دارند که به دنبال هر کدام، عمدتا به چالش کشيدن منطقي-هيجاني آنها را آورده ايم تا باور معقول مناسبي را در پي آن جايگزين کنيم.
اين که من بايد (بله بايد) کاملا لاغر و نحيف باشم، چربي زننده، به هر شکل و اندازه اي که باشد، زشت و کثيف است، کوچک بودن مطمئن تر است و گنده بودن (يعني چاق بودن)نشانگر اين است که با ديگران در رقابت هستم، اين که با غذا خوردن کنترل خودم را از دست مي دهم و نبايد به کسي اجازهاين که من بايد (بله بايد) کاملا لاغر و نحيف باشم، چربي زننده، به هر شکل و اندازه اي که باشد، زشت و کثيف است، کوچک بودن مطمئن تر است و گنده بودن (يعني چاق بودن)نشانگر اين است که با ديگران در رقابت هستم، اين که با غذا خوردن کنترل خودم را از دست مي دهم و نبايد به کسي اجازه دهم تا مجبورم کند غذا بخورم، اگر جثه من بزرگ باشد، ديگران از من متوقع مي شوند و نمي توانم توقعات آنان را برآورده کنم، اين که هر چه لاغرتر شوم آدم استثنايي تري خواهم شد و... همگي از جمله باورهاي نامعقولي هستند که کم خوران عصبي دارند.
کم خوری عصبی |
ارزشمندی من به لاغر بودنم نیست. من چاق باشم یا لاغر، اصالتا همان آدم هستم. |
چربی زننده، زشت و کثیف است. |
چربی با پوست، گوشت و خون فرقی ندارد و مقداری از آن برای زندگی کردن لازم و ضروری است. |
کوچک بودن مطمئن تر است و گنده بودن به این معناست که با دیگران رقابت دارم. |
اگر چه بهتر است راحت و خوش زندگی کنم، اما ضعیف و نحیف کردن خودم دردسرهای بیشتری دارد و به صلاحم نیست. |
با غذا خوردن کنترل خودم را از دست می دهم و نباید به کسی اجازه دهم تا مجبورم کند غذا بخورم. |
|
لاغر و نحیف بودن، انسان را دوست داشتنی تر می کند. |
شخصیت دوست داشتنی من در گرو لاغر و نحیف بودنم نیست و حتی اگر دوست داشتنی هم نباشم، باز هم می توانم زندگی شادی را رقم بزنم. |
اگر جثه من بزرگ باشد، دیگران از من متوقع می شوند و من نمی توانم توقعات آنها را برآورده کنم. |
توقع داشتن از انسان ها به هیچ وجه به جثه آنها مربوط نیست، بلکه عقلانیت حکم می کند مسئولیت هایم را به درستی انجام دهم و اگر هم نتوانستم، خودم را سرزنش نکنم. |
هر چه لاغرتر شوم، آدم استثنایی تری خواهم بود. |
نیازی به استثنایی بودن ندارم و می توانم آن گونه که شایسته است، استثنایی باشم. |
اما آيا «بايد انديشي» در مورد لاغر بودن، کاملا درست است؟ مسلما اين صحيح نيست که ارزشمندي خودمان را به لاغر بودن گره بزنيم. با اين که مي دانيم ملاک هاي لاغري و چاقي همگي توسط فرهنگ و عادات يک جامعه تعيين مي شوند، آيا درست است که در مورد آن مطلق انديش باشيم، يا بهتر است که به خودمان بگوييم شايد لاغري چيز خوشايندي باشد ولي من چاق باشم يا لاغر، اصالتا همان آدم هستم، چه بسا اگر چاق بودنم را کنترل کنم، راحت تر مي توانم وزنم را نيز کنترل کنم.
اين که آيا هر نوع چربي اي به نظر زننده مي آيد و يا اين که ما انسان ها آن را زننده مي دانيم، آيا اگر يک مقدار چربي که به نظر ما زننده آمد بايستي کاملا مطرود اعلام شده و زشت و کثيف قلمداد کنيم، يا مي توانيم به جاي آن به خودمان بقبولانيم که چربي با پوست، خون و بافت عصبي فرقي ندارد و اگر واقع گرايانه بينديشيم، مقداري از آن براي زندگي کردن با جسمي سالم لازم و ضروري است.
در بعضي از شرايط، کوچک بودن به نظر نوعي رفع مسئوليت و فرار از زير بار وظايف و مشتقات زندگي محسوب مي شود، ولي طرز فکر نامعقولي است که خودمان را وابسته به راحتي حتمي کنيم و تصور کنيم که با کوچک بودن مي توانيم مسئوليت را از دوش خود برداريم. در واقع، افراد مبتلا به اين باور نامعقول بهتر است به خودشان بگويند که اگر چه بهتر است راحت و خوش زندگي کنم، ام ضعيف و نحيف کردن خودم دردسرهاي بيشتري دارد و نه تنها به صلاحم نيست، بلکه مرا زمين گير مي کند. در ضمن برخي از کم خوران عصبي به غلط تصور مي کنند که ديگران سعي دارند حق انتخاب را از آنان بگيرند و کنترل کردن پرخوري و غذا نخوردن تنها راه حل استقلال و حق انتخاب داشتن است. توصيه روان شناسان منطقي-هيجاني به اين دست افراد اين است که به جاي تبعيت کردن از باور نامعقول فوق، به خودشان بگويند که به جاي آسيب رساندن به خودم سعي خواهم کرد زندگي ام را اداره کنم و به گونه اي از اين استقلال کردن زندگي ام لذت ببرم. اين که لاغر و نحيف بودن انسان را دوست داشتني تر مي کند نيز يک باور غلط و نامعقول ديگري است، چرا که دوست داشتني بودن منوط به لاغر بودن نيست، پس چرا با کم خوري عصبي -رواني و زجر دادن تان بايد اين گونه تصور کرد که مي توان با اين ابزار، محبت مردم را جلب کرد، ضمن اين که هيچ گونه تضميني هم براي دوست داشتني بودن مان در صورت لاغر شدن نمي توان داد.
چرا بايستي افراد مبتلا به کم خوري عصبي تصور کنند که نمي توانند توقعات ديگران را برآورده کنند و در صورت چاق بودن و بزرگ بودن جثه، ديگران از آنان توقعات بيشتري خواهند داشت؟ توقع داشتن از انسان ها براي انجام کارهاي بزرگ، به بزرگ بودن يا کوچک بودن جثه آنها مربوط نيست، بلکه عقلانيت حکم مي کند انسان ها با واقع انديشي، نه صرفا مثبت انديشي، مسئوليت هاي محول شده به خود را مقتدرانه پي گيري کنند و به انجام برسانند، و در صورت عدم توانايي در انجام برخي از آنها نيز خودشان را همان گونه که هستند و با تمام خوبي ها و بدي هايشان بپذيرند.
تلاش براي استثنايي بودن يک تلاش بي هدف است. چرا که استثنايي بودن هرگز نمي تواند خودش به تنهايي تعريف هدف باشد. بله، اين که با گرسنگي کشيدن و لاغري يک انسان استثنايي جلوه خواهيم داد درست است، اما در صورت بيش از حد لاغر بودن، ديگران براي ما تاسف خواهند خورد و با ما همدردي خواهند کرد و به نحوي در صدد محافظت از ما يا کمک به ما خواهند بود که اين مورد نيز رفتار محترمانه اي محسوب نمي شود. پس بهتر است که کم خوران عصبي به جاي دنبال کردن استثنايي بودن، در پي امر مهم تر ديگري که هدف واقعي آنهاست باشند و اگر هم مي خواهند استثنايي باشند سعي کنند در کار، فعاليت هاي هنري و روابط با ساير دوستان استثنايي باشند. اگر چه بهتر است بدانند که نيازي به استثنايي بودن ندارند و در صورت عادي و معمولي جلوه دادن نيز مي توانند خودشان را بپذيرند.
پرخوري عصبي
پرخوری عصبی |
|
باورهای نامعقول |
باورهای معقول |
وقتی که معده ام پر است، حتما باید آن را خالی کنم. |
پر بودن معده لزوما به معنای چاقی نیست و اگر به دنبال کنترل کردن سالم و سازنده وزن خودم باشم، برایم مفیدتر و مناسب تر است. |
تنها راه رهایی از ناراحتی های تحمیلی دیگران صرفا غذا خوردن و در پی آن استفراغ کردن است. |
دیگران هرگز قصد ناراحت کردن مرا ندارند و اگر هم به اشتباه مرتکب برخی اعمال نادرست شوند، جبرانش پرخوری و استفراغ کردن نیست. |
اگر متوسل به پاک کردن اجباری معده و روده هایم نشوم، حتما چاق خواهم شد. |
پر بودن معده همیشه به معنای چاقی نیست و حتی اگر مقداری هم چاق باشم هرگز زشت و ناپسند نیست. |
پر بودن شکم، از من یک فرد پلید و بد می سازد. |
احساسات من در مورد پر بودن یا خالی بودن معده ام همیشه درست نیستند و حتی اگر هم درست باشند نشان دهنده پلید بودن من نیستند. |
لاغری تنها راه حل این است که از شر اذیت و آزارهای دیگران در امان بمانم. |
دیگران قصد اذیت و آزار مرا ندارند و چه بسا برای دفاع کردن بهتر از خودم، به جای این که سعی کنم لاغر بمانم، بهتر است سعی کنم اندام مناسبی داشته باشم. |
قبضه کردن حالت تدافعی برای رهایی یلفتن از ناراحتی های دیگران راه حل عاجلی است. |
به جای این که حالت تدافعی در مقابل دیگران به خودم بگیرم، بهتر است به روش عاقلانه ای با آنها رودر رو شوم و مسائلم را حل کنم. |
خالی کردن معده و روده هایم تنها راه حل نشان دادن خشم و نفرتم است. |
بهتر است خصومتم نسبت به دیگران را با روش های معقولی حل و فصل کنم و با آنها روابط مناسب تری برقرار کنم. |
جبران بی اعتمادی ام به دیگران، خوردن اجباری و مشغولیت ذهنی برای پاک کردن معده و روده هایم است. |
بهتر است به دیگران اعتماد کنم و حتی اگر کسی هم ثابت کرد لایق اعتماد من نیست، نبایستی به خودم لطمه جسمی وارد کنم. |
در صورتی که چاق باشم، دیگران از من متنفر خواهند شد. |
تنفر دیگران از من و یا دوست داشتن من، در گرو چاقی من نیست و تماما به شخصیت من بستگی دارد. |
پرخوران عصبي، اجباري ورزش کردن و استفاده کردن و استفاده از ملّين ها را در دستور برنامه هاي روزانه خود قرار مي دهند. اما به دليل عدم استفاده درست و منطقي از هر کدام از روش هاي ذکر شده، عمدتا وزن هاي مختلفي دارند و متاسفانه خيلي پيش مي آيد که چاق هم باشند.
اما پرخوران عصبي همانند کم خوران عصبي که شرح آنها قبلا ذکر شد، دسته اي از باورهاي نامعقول و غيرمنطقي دارند که با توسل به آنها سعي مي کنند زندگي خود را از شر چاق شدن احتمالي ناشي از پرخوري نجات دهند، که البته اين باورها فقط نشانه ها و ناراحتي هاي آنها را تشديد مي کنند.
اين که اين گونه افراد وقتي احساس مي کنند معده شان پر است، حتما آن را خالي کنند، و يا تنها راه رهايي از ناراحتي هاي تحميلي ديگران صرفا غذا خوردن و در پي آن استفراغ کردن است؛ و يا اين تصور که اگر فرد متوسل به پاک کردن اجباري معده و روده هايش نشود و استفراغ نکند، لزوما و حتما چاق خواهد شد؛ اين که پر بودن شکم، از انسان يک فرد پليد و بد مي سازد؛ و يا اين که لاغري تنها راه حل اين است که از شر اذيت و آزارهاي ديگران در امان بمانند و قبضه کردن حالت تدافعي براي رهايي يافتن از ناراحتي هاي ديگران راه حل عاجلي است؛ و اين که خالي کردن معده و روده تنها راه نشان دادن خشم و نفرت است، همگي از جمله باورهاي نامعقول و غيرمنطقي پرخوران عصبي است.
البته بايد بدانيم که تمام پرخوران، پرخور عصبي نيستند، اما تمام پرخوران عصبي يک يا چند مورد از اين باورهاي نامعقول را دارند.
بسياري از پرخوران عصبي به اشتباه تصور مي کنند احساس پر بودن معده، يعني احتمال قريب الوقوع بودن چاقي و در پي اين تفکر خود، احساس چاقي را احساسي زشت و نفرت آور معرفي مي کنند. اگر آنها به دنبال خالي کردن معده شان نبوده و به دنبال کنترل کرده سالم و سازنده وزن و خوردن خود باشند، براي آنها مفيدتر و مناسب تر است.
پرخوران عصبي بر اثر ناکامي خشمگين مي شوند و در نتيجه به روش هاي ناسالم رفتاري روي مي آورند، اما اگر آنها را محتاج محبت ديگران ندانسته و توانايي تحمل عدم تاييد شدن از جانب ديگران را داشته باشند، در واقع راه سازنده اي براي زندگي خود تدارک ديده و از لذت تلخ و شيرين ناشي از پرخوري و سپس استفراغ کردن رهايي مي يابند. همچنين پرخوران عصبي به دليل اين که زمينه چاقي دارند، احساس مي کنند که هر وقت چيزي بخورند لزوما و حتما چاق خواهند شد، که البته اين باور غلطي است که احتمالا آنها را براي هر نوع غذا خوردن، حتي اگر مشمول پرخوري نيز نباشد، تنبيه و سرزنش مي کند. توصيه به اين قبيل افراد اين است که به جاي تلاش براي پاک کردن اجباري معده و روده، سعي کنند نوع مفيد و موثري از رژيم غذايي را اتخاذ کرده و از آن تبعيت کنند و مغلوب باورهاي نامعقولي که به آنها مي گويد در صورت پر بودن معده و روده هايشان لزوما چاق خواهند شد، نشوند.
اين که بي اعتمادي به ديگران براي کسب احترام و ارزش، تنها جبرانش پرخوري کردن و مشغول کردن ذهن و جسم براي تصفيه کردن معده و روده است، و يا اين که اطرافيان در صدد ناراحت کردن و بي احترامي به ما هستند، يک باور نامعقول براي پرخوري بوده و افراد را مجبور به غذا خورد افرادي و در پي آن بالا آوردن هاي نابهنجار مي کند که هيچ کدام روش سازنده اي براي کسب اعتماد و يا اعتماد کردن به ديگران نيست. بلکه اگر افراد به دنبال اشخاص مطمئن تر بوده و قبول کنند که هيچ کس در صدد ناراحت کردن آنها نيست و در نتيجه در پي برقراري روابط سالم انساني با اطرافيان خود باشند، بسيار براي آنها مفيدتر و سازنده تر است. افراد پرخور عمدتا در مورد معناي احساسات خودشان افراط مي کنند و به دليل بازتاب نفرت جامعه از انسان هاي چاق، همواره از اين موضوع که ديگران آنها را افرادي چاق در نظر بگيرند، واهمه دارند و به همين خاطر است که آنها هر گونه احساسي را که تداعي کننده چاقي باشد يک احساس نفرت آور دانسته و با داشتن اين قبيل احساسات، خود را آزار مي دهند. البته آنها مي توانند با تشخيص درست، به اين نتيجه برسند که احساساتشان در مورد پر بودن شکم و چاقي منطقي-هيجاني مي توانند قبول کنند که ترس هاي افراطي شان در مورد چاقي بي اساس هستند و احساس پر بودن شکم گاهي اوقات ضرري ندارد. لاغر بودن صرف، لزوما نمي تواند موجبات رهايي انسان از اذيت و آزارهاي ديگران و جامعه را فراهم کند. اين که پرخوران عصبي مدام با تخليه کردن معده و روده هاي خود در تلاش براي لاغر بودن هستند و لاغر بودن را تنها راه حل ضعيف جلوه دادن و در نتيجه فرار از رقابت و مورد آزار و اذيت ديگران بدانند، کاملا غير عادي و نامعقول است، چرا که انسان با قوي بودن در امان است نه با لاغر و ضعيف بودن. البته توصيه نمي شود که براي امنيت بيشتر حتما بايستي چاق و قوي هيکل بود، زيرا در عصر کنوني اين شخصيت انسان هاست که جوابگوي موثر روابط اجتماعي است نه قوي بودن يا ضعيف بودن جسماني آنها.
پرخوران عصبي به جاي تلاش براي لاغر شدن بهتر است به دنبال محک زدن هاي خود براي برقراري روابط سازنده تر باشند و مقداري از طرد شدن هاي احتمالي را تحمل کنند و قبول کنند که ديگران آنها را صرف نظر از چاق بودن و لاغر بودنشان خواهند پذيرفت؛ و حتي اگر عده کمي از اطرافيان اين گونه نکردند، باز هم شرايط قابل تحمل است.
پرخوران عصبي اين گونه احساس مي کنند که در صورت مبتلا شدن به اختلال خوردن و يا در صورت لاغر و نحيف کردن خودشان، مي توانند در ديگران ناراحتي و رنج ايجاد کرده و موجبات آزردگي خاطر آنها را فراهم آوردند.
البته اين درست است که وضعيت ناگوار اشخاص مي تواند موجب ناراحتي ديگران شود، اما مقدار رنجي که به صورت عمدي توسط فرد پرخور بر خودش تحميل مي شود، بسيار بيشتر از مقدار رنج و عذابي است که مي تواند با اين عمل خود به ديگران و اعضاي خانواده اش وارد سازد. پس بهتر است به جاي رنج و عذاب توام با ناراحتي، سعي کند که سالم تر و خوشحال تر زندگي کند.
افراد پرخور، ظرفيت شناختي خودشان را محدود به توجه کردن افراطي به دور و بر خود مي کنند و همواره با حالتي از گوش به زنگي سعي مي کنند به صورت تدافعي با اطرافيان خود رفتار و برخورد کنند. آنها نسبت به اين موضوع که ديگران درصدد ناراحت کردن آنها هستند، سوء ظن داشته و احساس مي کنند هرگز تحمل ناراحتي ديگران را ندارند؛ که البته اين يک احساس غلط و برگرفته از نوعي خطاي شناختي به نام تعميم افراطي است و از اين احساس آنها نشات مي گيرد که چون قبلا ديگران آنها را ناراحت کرده اند، پس از اين به بعد هم آنها را ناراحت خواهند کرد. اما آنها مي توانند با درست و منطقي انديشيدن، اين باور عقلاني را داشته باشند که گذشته هيچ ارتباطي با وضعيت حال و آينده شان نداشته و در صورت ضربه خوردن از ديگران در گذشته، دليلي براي تکرار اين موضوع در زمان حال و آينده نيست؛ و صرف کردن انرژي براي اين موضوع، انسان را فقط ناراحت تر و تنهاتر مي کند.
همچنين پرخوران عصبي به نوعي خشم و نفرتي از ديگران دارند که موجب عصبانيت دائم آنها براي باز پس گرفتن حق و حقوقشان مي شود، چيزي که هرگز وجود نداشته و عصباني و خشمگين بودن به خاطر آن صرفا امري کاذب و هدفي دست نيافتني است.
اين که ديگران به ما نوعي بدهکاري دارند چرا که ما را در دوران هاي مختلف زندگي فريب داده اند، يک تفکر غيرعقلاني است. آيا ديگران بايد همواره بر طبق ميل و خواسته ما عمل کنند و بايد همواره متوجه درخواست هاي ما باشند، و يا اين که ما مي توانيم بدون داشتن توقعات جزم انديشانه از اطرافيانمان سعي کنيم با برقراري ارتباط سالم و موثر به شکلي سازنده تر نيازي هاي اجتماعي و خانوادگي خودمان را رفع کرده و شادتر زيستن را الگوي زندگي قرار دهيم.
نتيجه گيري
افراد که مبتلا به طيف وسيعي از باورهاي نامعقول در رابطه با کم خوري عصبي و پرخوري عصبي هستند، در صورت تکرار افکار غيرمنطقي در ذهنشان و تسليم شدن در مقابل پيامدهاي رفتاري اين قبيل از باورها، هرگز فرصتي براي تدارک اوضاع به نفع خودشان پيدا نکرده و در صورت رعايت يا تبعيت از هر گونه رژيم غذايي نيز، حتي اگر به صورت جزئي به موفقيت هاي گذرا در رابطه با چاقي و لاغري شان دست يابند، باز هم با عقايد نابسامانشان خود را از لذت زندگي شيرين محروم مي کنند.
در رويکرد رفتاردرماني منطقي-هيجاني که پرکاربردترين و مشهورترين نوع از درمان هاي شناختي-رفتاري در روان شناسي است، توصيه مي شود کم خوران عصبي و پرخوران عصبي براي بهتر شدن اوضاعشان گام هاي زير طي کنند:
1- اوضاع فعلي جسماني تان را جدا از ماهيت شخصيتتان ارزيابي کنيد.
2- شخصيت خودتان را با تمام ابعاد وجودي آن، همان گونه که هست دوست بداريد و خودتان را با تمام نقاط مثبت و منفي که داريد به صورت کاملا نامشروط بپذيريد.
3- عملکردتان را (البته جدا از شخصيتتان) مورد ارزيابي دقيق قرار دهيد و سعي در بهبود اوضاع جسماني تان داشته باشيد.
4- از يک رژيم غذايي مناسب و متناسب با فيزيولوژي بدني تان زير نظر يک متخصص تغذيه پيروي کنيد.
5- همواره اين موضوع را مد نظر قرار بدهيد که هر فردي نوع خاصي از آناتومي بدني را بر حسب ويژگي هاي تعريف شده ژنتيکي اش دارد، و تلاش براي مقابله با آن، بيهوده و غيرمنطقي است.
6- پس از آنکه سعي تان را براي بهبود اوضاع کرديد، اوضاع فعلي را هر آن چه که باشد بپذيريد تا از بودن در اوج شادي زندگي لذت ببريد.
اين راهبردها تماما بيانگر اين است که اگر چه براي بهبود اوضاع زندگي مان لازم است از هيچ تلاش عاقلانه اي دريغ نکنيم، اما رد کردن شخصيت و تماميت خودمان، فرصت هاي مناسب و سودمند را از ما خواهد گرفت؛ و تنها در صورت پذيرفتن کليت وجوديمان بدون هيچ قيد و شرطي است که مي توانيم از فرصت هايمان بهترين بهره را برده و در صورت عدم دستيابي به قسمي از آرزوهايمان، باز هم زندگي شاد و توام با لذت فراوان داشته باشيم.
با تمام اين اوصاف، رفتاردرمانگران منطقي-هيجاني توصيه مي کنند که واقع نگر باشيد و ابعاد مثبت و منفي زندگي تان را بدون هيچ گونه تحريفي، توامان با هم در نظر بگيريد و توجه داشته باشيد همان گونه که بدبيني افراطي زيان آور است، خوش بيني افراطي نيز مي تواند مضر باشد.
واژه نامه
کم خوري عصبي-Anorexia Nervosa
پرخوري عصبي- Bulimia Nervosa
باورهاي نامعقول-Irrational Belief
چالش منطقي-هيجاني-Rational -Emotive Challenge
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}